طنزمون (۱)

خب به سلامتی انگار استعداد طنز سریال سازهای تلویزیون خوبمون بدجوری شکوفا شده. چپ و راست انواع ریز و درشت سریالهای طنز (اونم از نوع روتین) عین قارچ تو این کانال و اون کانال سبز میشن. ماشالا ماشالا یکی از یکی بانمک تر و دلبرتر.
یه مشت کور و کچل می افتن به جون هم و جیغ و ویغ و های و هوی و واسه خالی نبودن عریضه یه خورده قر و قمیشم قاطیش می کنن و... این شد طنز! چیزی به اسم ـ گلاب به روتون ـ «فیلمنامه» هم که اصلا حرفشو نزن.
به حول و قوه الهی سور و سات عروسی و خواستگاری و اینام همه تکمیل و خلاصه از ساعت ۸ تا ۱۱ شب از کانالای مختلف همینجور شادی و نشاط تو حلقمون می کنن...

خدایا این خوشی رو از ما نگیر!

بیخود شلوغش نکنین آقا!
دانشجو کجا بوده؟! یه مشت اراذل و اوباش بوده ن همه شون. دیشب خودم تو تلویزیون دیدم. خودشون با زبون خودشون داشتن می گفتن گول خورده ن. این تلویزیونای وابسته خودفروش تحریکشون کرده بوده ن.
لباس شخصی کدومه؟! نیروهای آنتظامی با متانت تمام داشتن محترمانه خواهش می کردن که این بچه قرتی های گیس بلند بی سر و پا دست از شلوغ بازی و هوچی گری بردارن. اونم به خاطر چی؟... فقط و فقط آرامش مردم.
ولی مگه اینا ول می کردن؟ آتیش روشن کرده بودن ؛ عین وحشیا دورش می چرخیدن و سنگ پرت می کردن. یه بسیجی بیچاره رو هم زده بودن لت و پار کرده بودن...
آخه انصافم خوب چیزیه!...