دوستامون !!

یکی از همون شبها:
...اما گروه دیگر [انصار] جالب تر از همه به نظر می رسند. جوان هایی با موهای ژل زده، ریش های دیجیتال و مدل موی خورشیدی با شلوار جین و تی شرت های رنگارنگ که فقط با دقت می توان بی سیم ها را در جیب های پهلویی آنها تشخیص داد. آنها از میان پیاده روها رفت و آمد می کنند و خود را میان جوانان جا می زنند...

همشهری جوان . شماره 20 - جمعه 30 خرداد 82

این عکسا به فکر فرو می بردش. سرشو با ناباوری تکون میده.
ـ نمی دونی چه آدمایی ان... یکی شون با ما هم سلولی بود... یه پسر هیجده ساله...نمی دونی با چه آرامش و متانتی با توده ای ها بحث می کرد...حکم اعدامشو صادر کرده بوده ن... انگار نه انگار. نمازشو می خوند ؛ دعاشو می کرد... چه آرامشی! تا دو ـ سه روز بعد اعدام می شد... یه پسر هیجده ساله...



    

آخه چه جوری ممکنه؟؟!!... آدم واسه چه هدفی ممکنه یه همچین زجری رو به جون بخره؟؟؟... آخه... چطور ممکنه...؟؟!