خونه که شلوغ بود بیرون آروم به نظر میومد ؛ گفتیم دیگه تموم شد... حالا که خونه ساکت شده ...
 صدای تیر اندازی میاد... یکی دو بارم انفجار... موتور پشت موتور... انگار دارن با بلندگو هشدار میدن... شایدم با بی سیم حرف می زنن...صدا مبهمه...

نخبه هامون

بعید می دونم مسوولین دلسوز مملکت اسلامیمون از فرار مغزها ککشونم بگزه ؛ هر چی میانگین سطح هوشی مردم پایین بیاد کار اونا و مشتریاشون راحت تر هم می شه!

عسل درباره مهاجرت نخبگان مطلب جالب ـ و غم انگیزی ـ توی وبلاگش گذاشته...

« پریشب یه انصاری از یکی از دانشجو ها کمک خواست گفت:بیا این موتور رو بلند کنیم.دانشجو میره همین که خم شد موتور رو برداره انصاری با کوکتل مولوتف از پشت کوبید تو سرش.
تمام سر و صورت دانشجوئه به طرز وحشتناکی سوخته...»

سروش خیلی خوب می نویسه...